چند پارتی جونگکوک🐰عشق

پارت 4
ویو یونا
کلاس شروع شد و کوک واقعا استرس داشت
+چیزی شده؟؟
_نه یعنی راستش آره
+چی شده؟؟
_من همیشه آزمون های شیمی رو خراب می کنم و گند میزنم و معلم گفت اگه دفعه دیگه خراب کنم از کلاس اخراجم می کنه
+نترس چیزی نیست من هستم و کمکت می کنم
_مرسی یونا
✓خب بچه ها امروز آزمون داریم پس شروع می کنیم و اینکه جناب جئون جونگکوک حواست رو خیلی جمع کن
_چشم آقا
پرش زمانی به بعد از آزمون
ویو یونا
کلاس تموم شد و منو کوک قبول شدیم. داشتم وسایلم رو جمع می کردم که جونگکوک گفت
_اشکالی نداره که یونا صدات می کنم
+نه بابا منو تو دیگه با همیم
تک خنده ای کرد و گفت
_خیله خب من راه خونه شما رو بلدم خونه منم نزدیک به همون جاست پس باهم بریم خونه
+باشه
راه افتادیم و توی راه گفت
_میشه یه سر به این کافه ای که اینجاست بزنیم
+آره حتما بریم
رفتیم توی کافه و کلی با هم حرف زدیم و خندیدیم و من شماره کوک رو داخل گوشیم سیو کردم
از کافه اومدیم بیرون خیلی دیر شده بود
+ای وای خیلی دیر شد برم خونه بابام کلمو می کنه
_خب می خوای بدوییم البته در هر صورت کلتو میکنه ولی خب حداقل زود تر میرسیم
+آره آره بدو
دوییدیم و کوک منو رسوند خونه و خودش رفت (علامت پدر یونا~ علامت مادر یونا٪)
~کجا بودی تا این موقع شب؟؟
+ببخشید بابا
~مگه صدبار نگفتم از مدرسه فقژ میای سمت خونه؟؟
+چرا گفتین توضیح میدم
٪خیله خب دخترم بیا سر سفره بعد توضیح بده
+راستش امروز جک دوباره مزاحمم شد و جونگکوک همون پسره که بهتون گفته بودم، اون نجاتم داد بعدش بهم اعتراف کرد بعد راه خونش به اینجا نزدیک بود گفت باهم قدم بزنیم بعد توی راه یه کافه رفتیم به خاطر همین دیر شد
~خب باشه ولی دیگه دیر نکن خیلی بهت زنگ زدم جواب ندادی نگران شدیم دخترم
٪آره دخترم واقعا نگرانت شده بودیم
گوشیم رو چک کردم دیدم خاموش شده
+ببخشید بابا ببخشید مامان گوشیم خاموش شده بود
~اشکال نداره عزیزم حالا هم برو بخواب فردا باید بری مدرسه
+چشم
رفتم توی تختم دراز کشیدم و گوشیم رو زدم توی شارژ همون جوری که توی شارژ بود دیدم کوک پیام داده و نوشته...

اینم پارت چهارم❤❤بزودی پارت بعدی میاید😁